این ایام، مناظرههای تلویزیونی میان نامزدهای انتخاباتی ریاستجمهوری برگزار میشود و میلیونها نفر در سراسر کشور مشتاقانه آنها را دنبال میکنند.
بسیاری از بینندگان، این مناظرهها را از زاویه پیروزی و شکست یکی بر دیگری پیگیری میکنند و درنهایت براساس ملاکهای مورد نظر خود و نظام انتظارات و گرایش درونی خود نسبت به پیروزی یا شکست نامزدها به داوری مینشینند.
از یک جنبه میتوان مناظره زنده تلویزیونی را میدان توانمندی طرفین در استفاده از فنون خطابی، مغالطه، یا برانگیختن احساسات و ارائه استدلالهایی مبتنی بر حقیقت و صدق دانست که افکار عمومی ناظر را بهنحوی از انحا تحتتأثیر قرار میدهد.
در اینباره در مطلب صفحه 16 روزنامه همشهری تحت عنوان من بدترین بهترینم! موارد سودمندی ارائه شده است.
اما آنچه از منظر ارتباطی واجد اهمیت است، رخ دادن پدیدهای کمنظیر در فضای ارتباطی کشورمان است.
اینکه از رسانهای فراگیر و پرمخاطب، 2 گرایش فکری رقیب، در پیشروی میلیونها بیننده با یکدیگر مناظره میکنند و اینکه نظام رسانهای ما فضای باز نقد و بحث رسانهای را بهعنوان یک شیوه کارآمد اطلاعرسانی و آگاهیبخشی و آموزش عمومی، بههمراه تمام هزینههای متصور بر آن پذیرفته است بیشک رویکردی مثبت و درخور تقدیر است.
نقش و تأثیری که اطلاعرسانی آزاد و چندسویه در روشنگری اذهان و جلب مشارکت عمومی دارد بهاندازهای است که حتی میتواند مبارزات انتخاباتی را تحتتأثیر خود قرار دهد و آرای مردم را به سمت و سویی متفاوت هدایت کند.
ورای این کارکرد مهم، مناظره تلویزیونی بهعنوان یک پدیده ارتباطی، رویکردی نو و مؤثر در آموزش رسانهای است. نوعی آموزش ارتباطی مبتنی بر گفت و شنود با قواعد و الزامات خود.
پیش از اینکه راجع به برخی از این الزامات و قواعد صحبت کنیم، مثالهای ورزشی میتواند به توصیف موضوع کمک کند. وقتی شما به تماشای مسابقه تنیس مینشینید اصلا انتظار ندارید بهجای تنیس مسابقه مشتزنی یا فوتبال یا دوومیدانی را ببینید. تنیس قواعد و هنجارهای خود را دارد و ورزشهای دیگر قواعد خود را.
در بازی فوتبال شما با ردوبدل کردن و پاس دادن توپ به یاران خودی، هدف نهایی را که رساندن آن به دروازه حریف است دنبال میکنید و البته در این اثنا مراقبید که توپ به دروازه شما نزدیک نشود.
در مسابقه دو، فقط باید حریفان را پشتسر بگذارید و کاری ندارید که حریف چه میکند و در مسابقه مشتزنی ایجاب میکند که تامیتوانید مشتهایی هرچه بیشتر و محکمتر را به سمت حریف حواله کنید و مراقب باشید از او مشت نخورید.
در بازی تنیس اما ضربه را باید با دقت و مهارت و براساس نوع حرکت قبلی رقیب به سمت زمین او بفرستید بهگونهای که از بازگرداندن آن به زمینتان بازماند.
حال فرض کنیم تماشاچیانی را که در عمرشان مسابقه تنیس ندیدهاند، برای تماشای این مسابقات به ورزشگاه دعوت میکنیم اما بهجای تنیس به آنان مسابقه دیگری مثل مشتزنی، فوتبال یا دوومیدانی نشان میدهیم. این تماشاگران قرار است از تنیس بهعنوان یک ورزش درک و تجربهای نو داشته باشند اما آنچه میآموزند چیز دیگری است.
از باب تشبیه، «مناظره» پیش از آنکه شبیه مشتزنی، مسابقه دو یا فوتبال باشد، به بازی تنیس شباهت دارد. در تنیس هر ضربه شما، تابع این است که حریف با توپ چه کرده است.
در مناظره بین من و شما، شما نظرتان را میدهید، من نظرم را درباره نظر شما میدهم، شما نظرتان را درباره نظری که من درباره نظر شما دادم میدهید، ضمن آنکه از نظر تازه من هم غفلت نمیکنید...، در مسابقه تنیس، بیش از هر مسابقه دیگری، بازی لحظه به لحظه هریک، تحتتأثیر بازی لحظه به لحظه دیگری است.
البته کسی که معرفت کافی درباره گستره موضوع مناظره و حضور ذهن، تجربه و هوش بیشتر در ایجاد ساختار مناسب از عناصر ارتباطی موجود در مناظره داشته باشد، شانس بیشتری در پیروزی خواهد داشت.
ملت ما در این کار هنوز آزموده نیست، مدارس، دانشگاهها و نظامهای ارتباطی ما در تمام طول تاریخ، چنین الگویی را به ما نیاموختهاند.
آنچه این شبها در تلویزیون میگذرد، آغاز بسیار فرخندهای است. اما چون ناآموختهایم، ممکن است به جای تنیس آن را با مشتزنی یا فوتبال اشتباه بگیریم. تا این لحظه آنچه پخش شده کمتر مناظره بوده است.
بدیهی است هرچقدر در آینده، رسانههای کشور به سوی دیدهبانی پدیدههای اجتماعی- سیاسی بیشتر سوق یابند و هرچقدر آزادیهای رسانهای همراه با توسعه مسئولیتهای حرفهای رسانهای افزایش یابد، بهسوی نهادینه شدن اطلاعرسانی چندسویه – از نوع مناظره- گام بیشتری برخواهیم داشت.
از سوی دیگر لازم است به مردمی که این شبها برنامه مناظره تلویزیونی را تماشا میکنند این مهم را یادآور شویم که بهواقع آنچه تاکنون دیدهایم آغاز یک تجربه است. پس طبیعی است نبایستی این تجربه را الگوی کامل مناظره بدانیم و توقع داشته باشیم در ارتباط با اعضای خانواده و یا محیط کار مبنای عمل قرار گیرد. مناظره چیز دیگری است.
واقعیت این است که فرهنگ جامعه ما در طول تاریخ طولانی خود، از فقر گفتوگو رنج برده است و این فقر تاریخی، ریشههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دارد. اکنون که شرایط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و فناورانه معاصر، بستر مناسبی برای نهادینه شدن گفتوگو در فضای ارتباطی کشور فراهم ساخته است، باید به الزامات این امر مهم توجه داشت.
از جمله این الزامات، توسعه هنجارها و قواعد مربوط به رفتارهای ارتباطی مختلف است؛ بهگونهای که مردم بیاموزند شرایط و قواعد هنجاری در شرایط متفاوت چگونه باید باشد.
مناظره آداب خود را دارد. یکی از این آداب، تمرکز یافتن بر یک یا چند موضوع مشخص در حین مناظره است.
بدین ترتیب مباحث پختهتر و کاملتر مطرح میشوند و مجال شکلگیری افکار بهتر فراهم میشود. یکی دیگر از آداب مهم مناظره، پرهیز از غیبت و وارد ساختن اتهام به فرد غایب در مناظره است؛ زیرا اگر فردی از طرفین گفتوگو این اصل را رعایت نکند، معنای آن حمله به شخص بیدفاعی است که در جریان مناظره حضور ندارد و نمیتواند از خود دفاع کند.
به همین لحاظ جا دارد برای نهادینه شدن این اصل ضروری از آداب مناظره، حق دفاع را برای افراد غایبی که در مناظره مورداتهام قرار میگیرند بهعنوان یک حق شهروندی، بهصورت قانون، محافظت و تضمین کرد.
هماکنون اگر روزنامهای، ولو با تیراژ اندک مطلبی را به دیگری نسبت دهد، براساس قانون و بهحق ملزم به درج پاسخ طرف خطاب است.
حال که از موهبت برگزاری مناظرهها برخورداریم لازم است این قاعده حقوقی و اخلاقی را به تمامی مناظرههای رادیویی و تلویزیونی تسری دهیم تا خدای ناکرده حیثیت هیچیک از شهروندان، که مهمترین امانت نزد مسئولان کشور است، خدشهدار نشود.
وقتی در دادگاههای ما، حتی ناسازگارترین مجرمان، حق برخورداری از وکیل مدافع، دفاع و تجدیدنظر را دارند، وقتی انتشار جریان چنین محاکمهها و اتهامهای مطرح در آنها بدون اجازه قاضی ممکن نیست، نباید به خود حق بدهیم که در غیاب دیگران به آنان اتهام وارد کنیم و اگر خدای ناکرده چنین شد، رسانه ملی باید فرصت مناسب را دراختیار کسی که مورد اتهام قرار گرفته، - نهفقط مسئولان که همه شهروندان - برای دفاع فراهم کند. نعمت مناظره را اینگونه باید شکرگزار بود و چنین باد.